loading...
.
گروه سایبری جهرم بازدید : 147 سه شنبه 25 خرداد 1395 نظرات (0)

وبلاگ آموزش خانواده از سیره پیامبر2،محبت به زنان وکودکان،ص93 می نویسد:

شیخ محمد طاها معمولاً مشغول درس وبحث وعبادت وکارهای دیگر بود.

 

یک روز یک مشکلی در خانه پیش آمد.

سابق هم معمولاً از چاه آب می کشیدند.

 

خانم شیخ محمد طاها از دست آقا ناراحت شده‌ بود ودلو وریسمان را مخفی کرده بود.

شیخ برای نماز شب بلند می شود.

همیشه آب برای او آماده کرده بود ولی آن شب نه از آب ونه از دلو وریسمان خبری نبود.

 

اطراف را می گردد تا دلو وریسمان را پیدا کند.

 

دلوْ را در چاه می اندازد.می بیند خیلی مشکل است؛پیرمرد است، توان ندارد از چاه آب بکشد.

به سختی دلو آب را از چاه بالا می کشد اما از دستش می افتد.

زار زار شروع به گریه می کند.

خانم دلش به حال او می سوزد.

می گوید: چرا گریه می کنی؟

این که گریه ندارد، من برایت آب می کشم.

 

می گوید:من برای آب گریه نمی کنم.

گریه من برای آن است که 40سال است برای من آب می کشی ومن قدر تو را نمی دانستم.

✔️واصلاً توجه به این کارت نداشتم.

به زحمت هایی که دیگران برای ما می کشند توجه نداریم.

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
اللهم عجل لولیک الفرج
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 394
  • کل نظرات : 11
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 42
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 106
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 205
  • بازدید ماه : 111
  • بازدید سال : 10,097
  • بازدید کلی : 182,591